سیب

نقل می کنند: پس از رحلت مرحوم علامه مجلسی(ره) ، از علمای بزرگ شیعه و صاحب کتاب 110 جلدی بحارالانوار، ایشان را در خواب دیدند و پرسیدند چه چیزی موجب نجات شما شد و از بین این همه خدماتی که انجام داده اید ، کتابهایی که نوشته اید و تدریس هایی که داشته اید، کدامیک برای شما نافع تر بود؟
ایشان فرمودند: هیچ کدام از کارهایی که انجام دادم آن اثری را که انتظار داشتم به همراه نداشت و هنگام حساب، هر کدام نقص و ایرادی داشت.
پرسیدند پس چه چیزی دست شما را گرفت؟ فرمودند:
روزی از کوچه ای رد می شدم و سیبی در دستم بود. در این حال زنی  (که گویا یهودی بوده) در حالی که بچه ای در بغل داشت از آنجا عبور می کرد. کودک او نگاهش به سیبی که در دستم بود افتاد . از حرکات او فهمیدم تلاش دارد سیب را از دست من بگیرد. مادرش که متوجه شد، او را منع کرد و دستش را کشید.جلو رفتم و آن سیب را به او دادم.  همین کار باعث خوشحالی آن بچه و مادرش شد . به من گفتند کار صد در صد خالص تو در این دنیا ،همین یک کار بود که هیچ شائبه ای از تملق سلطان، شهرت و فضل علمی ،خود را به رخ دیگران کشیدن و … نداشت!
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در فارسی بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.

هدایت به بالای صفحه

دریافت کد اوقات شرعی

وضعیت آب و هوا




در این وبلاگ
در كل اینترنت